دانلود رمان من پیش از تو اثر جوجو مویز به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان جوان ورزشکار و ثروتمندی به اسم ویل ترینر که در اثر یک تصادف، قطع نخاع میشود و بعد از آن باید روی یک صندلی چرخدار زندگی کند ، تصادفی که انگار به خط سرنوشت او خورده است تا به نخاعش ، دختر جوانی به نام لوئیزا میخواهد به ویل نوع دیگری از نگاه کردن را یاد بدهد و او را از خودکشی برهاند ، قضاوت نکنید چون تا صفحه آخر رمان نیز کسی نمیداند چه اتفاقی خواهد افتاد …
خلاصه رمان من پیش از تو
همان طور که قبلاً میدانستم او در کلوپهای ورزشی بود. از دوشنبه تا پنج شنبه درست مثل یک برنامه زمانی پاتریک یا همیشه در باشگاه بود یا دور پیست دو که با نورافکن روشن بود میدوید. من از پله ها پایین رفتم و به خاطر سرما دستم را دور خودم پیچیدم و آرام به سمت پیست دو حرکت کردم وقتی که نزدیکم شد دستم را برایش تکان دادم. “با من بدو” هرچی نزدیکتر میشد بیشتر نفس نفس میزد نفسش مثل بخار خارج میشد. “چهار دور دیگر باید بدوم” من یک لحظه مکث کردم و سپس در کنارش شروع کردم به دویدن این تنها
راهی بود که میتوانستم با او حرف بزنم کفشهای ورزشی صورتی با بندهای فیروزه ای رنگ به پا داشتم. تنها کفشی که با آن میشد دوید. تمام روز را در خانه گذراندم و تمام تلاشم را کردم که مفید باشم حدس میزنم که یک ساعتی بود که در دست و پای مادرم بودم مامان و بابابزرگ کارهای معمولشان را انجام میدادند و حضور من برای آنها مزاحمت درست می کرد. پدر خواب بود چون تمام آن ماه را شب کاری کرده و کسی نباید مزاحمش میشد. اتاقم را تمیز کردم و سپس نشستم و با صدای خیلی کم تلویزیون تماشا کردم هرازگاهی
به یادم می آمد که چرا وسط یک روز کاری در خانه هستم. درد کمی در قفسه سینه ام احساس میکردم. “انتظار تو را نداشتم” “تو خونه خسته شدم گفتم شاید بشود باهم کاری کنیم” چپکی به من نگاه کرد حالت شیرینی روی صورتش بود “خیلی زود شغل دیگری پیدا میکنی عزیزم، یک شغل بهتر”
“فقط بیست و چهار ساعت از زمان از دست دادن کارم می گذشت آیا واقعاً این قدر بیچاره و بدبخت شده ام؟ میدانی این بدبختی فقط برای همین بیکاری امروز است؟” “تو باید نیمه پر لیوان را ببینی تو نمیتوانستی برای همیشه آنجا بمانی …