| چهارشنبه 06 تیر 1403
همه چی دی ال | دانلود و تماشای آنلاین فیلم و سریال
دانلود رمان هوکاره به قلم مهسا عادلی با لینک مستقیمرمان هوکاره نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، روانشناسی نویسنده رمان: مهسا عادلیتعداد صفحات: 2058 دانلود
صفحه اصلی / رمان / دانلود رمان هوکاره از مهسا عادلی pdf رمان با لینک مستقیم

دانلود رمان هوکاره به قلم مهسا عادلی با لینک مستقیم
رمان هوکاره نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، روانشناسی 
نویسنده رمان: مهسا عادلی
تعداد صفحات: 2058

دانلود رمان هوکاره 
خلاصه رمان: داستان درباره دو برادریست که به جبر روزگار، روزهایشان را جدا و به دور از هم سپری می‌کنند؛ آروکو در ایران و دیاکو در دبی! آروکو که عشق و علاقه او را به سمت هنر و عکاسی و تئاتر کشانده است، با دختری به نام الآی آشنا می‌شود؛ دختری که مهارتش در تئاتر و بازیگری زبانزد است. در سوی دیگر داستان دیاکو وجود دارد. دیاکویی که نزدیکانش قصد زمین زدن او را دارند، اما با برگشت او به ایران ورق برمی‌گردد و همه چیز را تغییر می‌دهد…!


قسمتی از متن رمان هوکاره 

بغض کرده پسرک را به خود چسباند و کاپشن را از تنش کند نگران دست روی موهای خیس از عرق پسرش کشید. قربان صدقه اش رفت و بوسه ای میان خیسی موهای کودک کاشت. این دو پسر جانش بودند جانی که خدا برای دومین بار به او بخشیده بود بار دیگر موهایش را نوازش داد و بازوی لاغر پسرک را به بوسه آغشته کرد. جان بمیرم برات مادر دردت به جونم پسرم. سر دیاکو را به سینه چسباند و صدای به خشم نشسته اش را به گوش آروکو رساند.

ترسیده بود، حتی لحظه ای نمی اندیشید به آمدن بلایی بر سر دیاکو و آروکو. دعا كن تشنج نکنه آروکو اندازه دو ساعت نتونستی مراقب برادرت باشی خاک بر سر من با این تربیتم
آروکو ترسیده چسبیده به دیوار، روی زمین سر خورد و قطرات اشک گونه اش را خیس کرد. او تنها نگران امتحان فردایش بود تنها گناهش همین بود! طناز می دانست آروکو عاشق برادرش است و همین برایش جای تعجب داشت که چه گونه از دیاکو غافل شده است.

زنگ مرور خاطرات در گوشش به صدا درآمده و او غرق
شده در آن روزها مسیر را طی کرده بود. طناز شتابان در حالی که آثار نگرانی و ترس در رج به رج رخش به چشم می آمد راه خروج را در پیش گرفت و بلند بلند نام پسر را به زبان آورد. سر چرخاند و باز اتاق را دید زد. مکث کرد. چشمانش به کمد افتاد و قدم سمت آن برداشت. با حدس کوچکی در کمد را گشود. لحظه ای مات ماند و بهت زده مقابل کمد زانو زد دستانش را سمت جسم کوچک و درهم جمع شده ی برادر برد و به آرامی نامش را صدا زد:

  • اشتراک گذاری
نظرات این مطلب
کد امنیتی رفرش
مجوز ها
آمار سایت
  • آمار مطالب
  • تعداد مطالب : 323
  • تعداد نظرات : 0
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 44
  • اعضا آنلاین : 0
  • تعداد اعضا : 0
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 1,704
  • بازدید دیروز : 2,801
  • آی پی امروز : 913
  • آی پی دیروز : 1531
  • گوگل امروز : 511
  • گوگل دیروز : 882
  • بازدید هفته : 7,806
  • بازدید ماه : 50,172
  • بازدید سال : 96,771
  • بازدید کلی : 96,771
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 18.116.45.74
  • مرورگر : Safari 5.1
  • سیستم عامل :
  • امروز : چهارشنبه 06 تیر 1403
تبلیغات
محل تبلیغات شما
درباره سایت
دانلود فیلم, دانلود فیلم خارجی, دانلود فیلم ایرانی, دانلود سریال ایرانی, دانلود انیمیشن, دانلود رایگان فیلم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " همه چی دی ال | دانلود و تماشای آنلاین فیلم و سریال " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.